English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (8972 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forward sales U فروش سلف
forward sales U فروش کالاجهت تحویل در اینده
forward sales U پیش فروش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sales U فروشی
sales {pl} U حجم معاملات
to further sales U فروش را بالا بردن
sales {pl} U حجم فروش
sales {pl} U گردش معاملات
sales d. U دفتر فروش روزنامه
sales U جنس فروشی فروش
sales U برای فروش حراجی
sales U مربوط به فروش
sales U فروش
sales U حراج
sales {pl} U مقدار فروش
sales U فروش [اقتصاد]
sales tax U مالیات بر فروش
sales tax U مالیات فروش
sales woman U فروشنده زن
sales tax U مالیات بر فروش کالا
sales for the account U فروش نسیه
tie in sales U فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
sales man U ویزیتور
sales figure U ارقام فروش
sales clerk U فروشنده
sales clerks U فروشنده
sales represntative U نمایندگی فروش
sales register U صندوق پول یا ماشین دخل مغازه
sales accounting U حسابداری فروش
sales agent U نماینده فروش
sales analysis U تحلیل فروش
sales area U بازار فروش
sales area U حیطه فروش
sales check U صورت فروش
sales contract U قرارداد فروش
sales department U قسمت فروش
sales department U بخش فروش
sales for the account U فروش مدت دار
sales force U فروشندگان
sales force U نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
peak sales U نقطه اوج فروش
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
sales promotion U تبلیغ جهت فروش
sales promotion U تبلیغ فروش
sales manager U مدیر فروش
sales man U فروشنده سیار
sales man U فروشنده
sales forecasting U پیش بینی فروش
retail sales U خرده فروشی
sales expectations U فروش مورد انتظار
cost of sales U قیمت تمام شده کالای فروش رفته
volume of sales U حجم معاملات
sales representative U نماینده فروش
volume of sales U گردش معاملات
volume of sales U حجم فروش
contract of sales U قرارداد فروش
after sales service U سرویس
volume of sales U مقدار فروش
sales talk U مذاکره وبازار گرمی برای فروش
after sales service U سرویس خدماتی
clearance sales U فروش به منظور تصفیه حراج
sales forecasting model U مدل پیش فروش
technical sales and distribution U فروش فناوری و پخش
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
general sales taxes U مالیات بر مصرف کلی وجزیی
general sales tax U مالیات عمومی بر فروش
option of sales unfulfilled in part U خیار تبعض صفقه
forward U که یک بسته داده را از یک بخش در بخش دیگر کپی میکند
forward U ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forward U حرکت به جلو یا مقابل
to help forward U جلو انداختن
look forward U انتظار چیزی را داشتن
to help forward U پیش بردن
to go forward U جلورفتن
to go forward U پیش رفتن
forward U به پیش
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
forward U عمل پل
forward U روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
forward U ارسال کردن
forward U بازی کن ردیف جلو به جلو
forward U جلوانداختن
forward U فرستادن رساندن
forward U جسور
forward U جلوی گستاخ
forward U ببعد
forward U پیش
forward U جلو
forward U به جلو
forward U فرمان پیش پیش
forward U نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forward U بیع سلف
forward U سلف
forward U جلو قایق
forward U فوروارد
to look forward to U انتظار داشتن
forward U مهاجم
forward U به سمت سینه
right forward U پیشروراست
outside forward U بازیگر گوش
to look forward U جلو
to look forward U نگاه کردن انتظارداشتن
forward-looking U آیندهنگرانه
forward-looking U نوگرایانه
forward-looking U پیشرو
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
forward-looking U مترقی
Looking forward to it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
I look forward to seeing you. U خوشحالم میشم که ببینمت.
forward-looking U آیندهنگر
forward-looking U پیشاندیش
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
no. 8 forward U محاجمشماره8
to look forward to U استقبال کردن
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
forward-looking U نوگرا
look forward to something <idiom> U را لذت پیش بینی کردن
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
He took a few steps forward . U چند قدم جلو آمد
fast-forward U جلو زدن فیلم
Come forward a little (little bit)more. U یک قدری دیگه بیا جلو
trim forward U stem by trim :syn
shift forward U انتقال به جلو
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm looking forward to your next email. U من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
wing forward U فوروارد گوش
left forward U فورواردچپ
forward/reverse U جلو/عقببرنده
store and forward U ذخیره و ارسال
throw forward U بردن غیرمجاز توپ به جلو
trim forward U نشست سینه
to take a step forward U یک قدم پیش نهادن
to bring forward U بصفحه دیگربردن
to carry forward U منقول ساختن
to put forward U برجسته نمودارکردن
to put forward U جلوه دادن
to put forward U پیش اوردن
fast forward U جلوبر
to take a step forward U گامی سوی جلو برداشتن
store and forward U انبارش و ارسال
shift forward U انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
forward swing U تاباولیه
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
centre forward U مرکز
put forward U مطرح کردن
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
wing forward U هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
set forward U فشار پیشروی
forward position U موقعیت رو به جلو
forward purchase U پیش خرید
forward march U فرمان قدم رو فرمان پیش
forward march U قدم رو
forward lap U باله جلو
forward lap U پوشش جلو
forward echelon U رده جلوی نبرد
forward echelon U رده جلو
forward dive U شیرجه رو به اب با چرخش
forward delivery U تحویل دراینده
forward delivery U تحویل به وعده
forward dealing U معامله به وعده
forward mode U افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل
forward motion U جنبش پیشرو
forward purchase U خرید سلف
forward purchase U معامله سلف
forward post U پستهای دیده ور جلو
forward post U پست استراق سمع جلو
forward pointer U اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
forward observer U دیدبان مقدم
forward observer U دیدبان جلو
forward current U جریان ولتاژ مستقیم
forward conductance U برق رسانایی مستقیم
carry forward U مبلغ منقول
carry forward U منقول ساختن
carrige forward U کرایه به عهده گیرنده کالا
carrige forward U پس کرایه
carriage forward U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage forward U کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward U پس کرایه
brought forward U منقول ازصفحه پیش
bring forward U ارائه دادن
bring forward U نظرکردن به
center forward U سانترفوروارد
center forward U نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
forward cast U پرتاب نخ ماهیگیری
forward breast U طناب شماره دو
bring forward U معرفی کردن
forward bias U پیشقدر به جلو
forward association U تداعی رو به جلو
forward area U منطقه جلوی رزم
forward area U منطقه جلو
charges forward U هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
center forward U بازیگر نوک حمله
bring forward U تولید کردن
loose forward U مهاجم تک رو پشت خط تجمع
power forward U فوروارد قوی
power forward U مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
forward station U پاسگاه جلویی
forward station U ایستگاه جلو
Recent search history Forum search
3reza afshar
1A simple approach is to project forward each calculated voltage in the direction of its trend.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com